سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر سایه آفتاب


[ شنبه 94/1/15 ] [ 11:21 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

«العبد یدبّـــــر و اللــــه یقــــدّر»

 


[ پنج شنبه 94/1/13 ] [ 8:20 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

میکونوس با آفتاب طلاییش معنا پیدا می کند. آفتابی که تا همین دو روز قبل، آن قدر تند بوده که آدم های روغن زده یله داده در ساحل را هم به ستوه می آورده و حالا نیست. ناراحت نیستم از این که نمی توانم روی شن ها دراز بکشم و پوستم را به آفتاب بسپارم. این باران برایم خاطره انگیزتر می شود و پناه بردن به یک کافی نت که کامپیوترهایش سکه ای ست و باید یک سکه یک یورویی توی قلکش بیاندازم تا ویندوزش بالا بیاید. شاید این لذت بخش تر باشد که بنشینم توی کافی نت و چشم بدوزم به قایق های پهلو گرفته ای که صاحبانش آن ها را بسته اند و رفته اند و روی آب در جا می رقصند. توی گوشم صدای موسیقی رادیوی محلی جزیره می پیچد که بیش تر موسیقی یونانی پخش می کند، یک لیوان قهوه کنار دستم است که توی این هوا حسابی می چسبد. شاید همه این کارهایی که می کنم معمولی باشد و به کار بردن واژه «لذت بخش» برایشان زیادی باشد، اما حتی اگر این طور باشد، من در این لحظه خوشم و یاد گرفته ام چطور از معمولی ترین چیزها لذت ببرم.

مارک دو پلو (یونان؛ عطر ریحان در پاییز)- منصور ضابطیان- نشر مثلث- چاپ دوم- صص 138- 139



[ پنج شنبه 94/1/13 ] [ 12:39 صبح ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

...

بانک های چک در اختیار آمریکایی هاست، کارخانه های مهم چک را آمریکایی ها و اروپایی ها خریده اند، ارتش چک منحل شده و نیروهای ناتو عهده دار برقراری امنیت در مرزهای این کشورند... این یعنی فروش کامل استقلال در مقابل خرید رفاه عمومی!

نمی توانم چک ها را سرزنش کنم اما این پرسش تمام ذهنم را اشغال می کند که کدام یک بر دیگری برتری دارد؟ حالا چک ها به راحتی می توانند به عنوان یک شهروند اتحادیه اروپا با گذرنامه هایشان به هر نقطه از دنیا بروند، می توانند حرف هایشان را در رسانه هایشان بزنند، می توانند لذت های یک زندگی آزاد را مزه مزه کنند... اما آیا این ها لذت های واقعی اند یا کاغذ رنگی هایی که بر حراج چک کشیده شده؟ شاید هم تلقی آن ها از زندگی متفاوت باشد و آن کاغذ رنگی ها را بر محتویات جعبه زندگی ترجیح بدهند... قضاوت نمی کنم، فقط می پرسم.


مارک دو پلو (چک؛ ردیف کارت پستال ها)- منصور ضابطیان- نشر مثلث- چاپ دوم-

ص 77

 



[ پنج شنبه 94/1/13 ] [ 12:20 صبح ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

... با سفر، مفهوم لذت از جهان هستی را بیش تر دریافته ام و احساس خوشبختی بیش تری کرده ام. این احساس خوشبختی به واسطه بخش خوش گذرانه سفر نیست که در حضر هم می توان خوش گذراند، اما احساس خوشبختی نکرد. این احساس تنها با تجربه سبک زندگی مردم جهان است که پدید می آید. این که ببینی چگونه می شود در یک زاغه در روستایی در شهر مومباسای کنیا زندگی کرد و خوشحال بود و چگونه می توان در امارتی با شکوه در بِوِرلی هیلز کالیفرنیا بود و دست به خودکشی زد. سفر بیش از هر چیز کارکردی درونی دارد در یافتن فرمول های مناسبی برای ساخت یک دنیای شخصی. دنیایی که مختصاتی کاملا ویژه دارد که به تعداد آدم های جهان تعدد می یابد. احساس خوشبختی کردن تنها و تنها در گرو کشف این فرمول و بنا کردن این دنیای مبتنی بر علایق شخصی و گرایش های روانی است. آدمی یا به این فرمول شخصی دست پیدا می کند یا نه. اگر دست پیدا کند، در هر موقعیت تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی که باشد می تواند راه های احساس خوشبختی را بیابد و تکرار می کنم که سفر در درک این مفهوم بسیار مؤثر است. ...

مارک دو پلو - منصور ضابطیان- نشر مثلث- چاپ دوم- ص 6

 

 


پ. ن. : «مارک دو پلو» در واقع جلد دوم همون «مارک و پلو» منصور ضابطیانه که مجموعه ای دوست داشتنی از دیده ها و شنیده های او در سفرهاشه و به همراه عکس هایی زیبا تحت عنوان سفرنامه ها و عکس ها با همت نشر مثلث چاپ شده.


[ چهارشنبه 94/1/12 ] [ 11:59 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

... علی (ع) بعد از آن که مذمت شدیدی از تعصب می کند می فرماید: اگر فرضا می خواهید غرور ملی و تعصب داشته باشید، نسبت به فضائل و مکارم و صفات حسنه تعصب داشته باشید؛ با خود بگویید چرا فلان ملت عالم است و ما عالم نیستیم پس بکوشیم تا به آن ها برسیم و از آن ها هم جلوتر برویم، چرا فلان ملت اخلاق و عادات و روابط اجتماعی شان از ما بهتر است پس بکوشیم که مانند آن ها {باشیم} و بلکه از آن ها در درستی و امانت و فداکاری و حسن اخلاق جلوتر برویم؛ تعصب شما در جهت نزدیک شدن به حقیقت باشد نه در جهت دور شدن از آن.

 

حکمت ها و اندرزها (ج1)- تعصب باطل- استاد شهید مطهری (ره)- انتشارات صدرا- چاپ اول- ص 250

 


[ شنبه 94/1/8 ] [ 12:9 صبح ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

هر وقت دیده یا شنیده شود که شخصی کار مهمی انجام داد، مثلا کشفی و اختراعی کرده ، کار فوق العاده ای انجام داده، اول چیزی که در مغزها معمولا خطور می کند این است که چه نابغه ای بوده! چه استعداد فوق العاده ای داشته! چه مغز عجیبی داشته! همه موفقیت ها را به حساب نبوغ و مغز بزرگ و فکر بلند و هوش تیز می گذارند؛ خیال می کنند نبوغش به حدی زیاد بوده که فقط چند ساعت یا چند روز به خود زحمت داده و چنین توفیقی حاصل کرده است. هیچکس متوجه یک مطلب دیگر که آن هم به نوبه خود یک رکن اساسی است نمی شود و آن حوصله زیاد است؛ فکر نمی کند که سی سال این مرد مثلا خاک ها را در بیابان ها زیر و رو کرده و انواع مشقت ها را متحمل شده تا فلان کشف تاریخی را کرده و فلان اثر را به دست آورده و تحقیق کرده است. نمی توان به طور حتم ادعا کرد که مخترعین و مکتشفین هر عصری با استعدادترین افراد آن عصر بوده اند، زیرا ممکن است افراد مستعدتری بوده اند ولی فاقد یک شرط دیگر بوده اند و آن حوصله و صبر زیاد است. صبر و حوصله است که دوست قدیمی ظفر و موفقیت است؛ در اثر صبر و حوصله است که نوبت ظفر می رسد. اگر صبر و استقامت و حوصله باشد بی استعدادترین افراد هم ولو در یک زمان طولانی به هدف خواهند رسید، همان طوری که مولا علی (ع) فرمود: «آدم با حوصله ظفر را به چنگ خواهد آورد ولو بعد از یک زمان طولانی».

 

حکمت ها و اندرزها (ج1)- صبر و ظفر- استاد شهید مطهری (ره)- انتشارات صدرا- چاپ اول- ص 213




[ جمعه 94/1/7 ] [ 11:49 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

اگر کار از علم و دانش جدا شود حداکثر اثر و ارزش کار این است که کارگر از زمین، جو و گندم و سبزی و پنبه تولید می کند، از معدن زغال و فلزات استخراج می کند، به وسیله دامداری شیر و کره و ماست و پنیر و پشم به وجود می آورد، و دیگر از این حد تجاوز نمی کند؛ ولی اگر کار و دانش به کمک یکدیگر آمدند و دست یکدیگر را فشردند علاوه بر همه این ها از همان پنبه و از همان پشم که با واحد تُن و خروار می فروخت و از همان ابریشم که به بهای مناسب به بازار می آورد، پارچه های گران قیمت که با واحد متر خرید و فروش بشود به وجود می آورد و از همان فلزّ کم قیمت ماشین های گران قیمت به وجود می آورد. این است معنای این که دانش اثر و ارزش کار را بالا می برد، و این است معنای هنر و صنعت و کار تؤام با دانش. سعدی در اول باب هفتم گلستان می گوید:

«حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است، یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد، اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنرمند در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.»


حکمت ها و اندرزها (ج1)- لزوم همگامی کار و دانش- استاد شهید مطهری (ره)- انتشارات صدرا- چاپ اول- صص 207- 208

 



[ جمعه 94/1/7 ] [ 11:31 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

یکی از دانشمندان می گوید بعضی از افراد با نیروی عقل برای خود اخلاقی ساخته اند و در پناه آن اخلاق عالی عقلانی زندگی می کنند و کم و بیش از مشقت ها و سختی های زندگی کاسته اند؛ این ها دانسته اند که از قوانین و قواعد این جهان باید اطاعت کنند، اما این اطاعت با ملالت و سنگینی همراه است که در قلب خود هیچ گونه حرارت و شوقی ندارد و هیچ وقت احساس این که این قوانین مانند یوغی است به گردن آن ها از آن ها جدا نمی شود. اما در اخلاق مذهبی، یعنی اخلاقی که متکی به خداشناسی و اعتقاد به خداوند یکتاست، این اطاعت سرد و غم انگیز جای خود را به استقبال و پذیرشی گرم که همه چیزِ زندگی را پر از لطف و شوق و صمیمیت و نشاط می سازد وامی گذارد.


حکمت ها و اندرزها (ج1)- قلب سلیم-  استاد شهید مطهری (ره)- انتشارات صدرا- چاپ اول- ص 196- 197

 



[ جمعه 94/1/7 ] [ 11:25 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

دین و ایمان در عین این که در نواحی زیادی به امید و رجاء، قوت و وسعت می دهد، از طرفی هم جلوی یک سری آرزوها را می گیرد و نمی گذارد آن ها رشد کند. آدمی در ناحیه آرزو هیچ گونه محدودیتی ندارد؛ گاهی آرزوی امر محال می کند؛ مثلا حادثه ای در گذشته واقع شده و آدمی آرزو می کند که ای کاش واقع نشده بود و یا آن که آرزو می کند که ای کاش آن حادثه به فلان کیفیت واقع شده بود، آرزو می کند که ایام جوانی برگردد، آرزو می کند که برادر و فامیل فلان شخص باشد؛ هیچ کدام از این ها واقع شدنی نیست؛ چیزی که در گذشته واقع شده ممکن نیست نابود شود و چیزی دیگر جای آن را بگیرد. در عین حال جلوی آرزو را نمی شود گرفت. از همین جا می توان فهمید که آرزو در ذات خود منطق و قاعده ندارد یعنی تابع منطق و قاعده عمل نیست، تابع قوانین عقل و فکر نیست و به همین دلیل لازم است اصلاح شود و تحت نظم و قاعده درآید. آرزوهای بی نظم و قاعده همان هاست که در زبان دین «آمال شیطانی» نامیده شده، همان هاست که آدمی را می فریبد و وقت و عمر او را تباه می سازد، نیروی خیال و فکر او را، وقت و فرصت او را بیهوده صرف می کند؛ عینا باز مانند همان درخت که مثال زدیم؛ درخت احتیاج به باغبان دارد اما نه تنها برای این که به او آب برساند و مواظبت کند که آفت به او نرسد، علاوه بر این ها وجود باغبان برای اصلاح و زدن شاخه های زیادی ضرورت دارد، همان شاخه های زیادی که بی جهت نیروی حیاتی درخت را مصرف می کند. آرزوهای باطل و بی ثمر هم در وجود انسان مثل همان شاخه زیادی است، این شاخه ها که زده شود بهتر امیدهای واقعی و عملی قوت و وسعت می گیرد. لهذا اگر بشر بخواهد در ناحیه امیدهای صادق و واقعی خود موفقیت پیدا کند و در آن ناحیه خود را رشد و نمو دهد چاره ای ندارد از این که با آرزوهای کاذب و خیالات واهی شیطانی مبارزه نماید که آن ها جز غرور و فریب چیزی نیست. قرآن کریم می فرماید: «شیطان وعده ها می دهد و آرزوهایی را در مردمی برمی انگیزد، اما آن آرزوها امیدهای صادق و واقعی نیست، فقط غرور است و فریب».


حکمت ها و اندرزها (ج1)- روحیه سالم- استاد شهید مطهری (ره)- انتشارات صدرا- چاپ اول- صص 177- 178

 



[ جمعه 94/1/7 ] [ 10:54 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

?????? ?????

ماهتاب «زیر سایه آفتاب» هست شـد؛ و تحفه درویشــــی اش، به رسم کـهــنــــه نیستی، ظلمت و تیرگی ماند. ماهتابی و نیستی ما راست؛ و آفتــــابی و هستی، هستی بخش عالم افروز را. در خنکای این سـایـه سار، رخصت ماندن می طلبیم...
??????? ??