سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر سایه آفتاب

دین و ایمان در عین این که در نواحی زیادی به امید و رجاء، قوت و وسعت می دهد، از طرفی هم جلوی یک سری آرزوها را می گیرد و نمی گذارد آن ها رشد کند. آدمی در ناحیه آرزو هیچ گونه محدودیتی ندارد؛ گاهی آرزوی امر محال می کند؛ مثلا حادثه ای در گذشته واقع شده و آدمی آرزو می کند که ای کاش واقع نشده بود و یا آن که آرزو می کند که ای کاش آن حادثه به فلان کیفیت واقع شده بود، آرزو می کند که ایام جوانی برگردد، آرزو می کند که برادر و فامیل فلان شخص باشد؛ هیچ کدام از این ها واقع شدنی نیست؛ چیزی که در گذشته واقع شده ممکن نیست نابود شود و چیزی دیگر جای آن را بگیرد. در عین حال جلوی آرزو را نمی شود گرفت. از همین جا می توان فهمید که آرزو در ذات خود منطق و قاعده ندارد یعنی تابع منطق و قاعده عمل نیست، تابع قوانین عقل و فکر نیست و به همین دلیل لازم است اصلاح شود و تحت نظم و قاعده درآید. آرزوهای بی نظم و قاعده همان هاست که در زبان دین «آمال شیطانی» نامیده شده، همان هاست که آدمی را می فریبد و وقت و عمر او را تباه می سازد، نیروی خیال و فکر او را، وقت و فرصت او را بیهوده صرف می کند؛ عینا باز مانند همان درخت که مثال زدیم؛ درخت احتیاج به باغبان دارد اما نه تنها برای این که به او آب برساند و مواظبت کند که آفت به او نرسد، علاوه بر این ها وجود باغبان برای اصلاح و زدن شاخه های زیادی ضرورت دارد، همان شاخه های زیادی که بی جهت نیروی حیاتی درخت را مصرف می کند. آرزوهای باطل و بی ثمر هم در وجود انسان مثل همان شاخه زیادی است، این شاخه ها که زده شود بهتر امیدهای واقعی و عملی قوت و وسعت می گیرد. لهذا اگر بشر بخواهد در ناحیه امیدهای صادق و واقعی خود موفقیت پیدا کند و در آن ناحیه خود را رشد و نمو دهد چاره ای ندارد از این که با آرزوهای کاذب و خیالات واهی شیطانی مبارزه نماید که آن ها جز غرور و فریب چیزی نیست. قرآن کریم می فرماید: «شیطان وعده ها می دهد و آرزوهایی را در مردمی برمی انگیزد، اما آن آرزوها امیدهای صادق و واقعی نیست، فقط غرور است و فریب».


حکمت ها و اندرزها (ج1)- روحیه سالم- استاد شهید مطهری (ره)- انتشارات صدرا- چاپ اول- صص 177- 178

 



[ جمعه 94/1/7 ] [ 10:54 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

?????? ?????

ماهتاب «زیر سایه آفتاب» هست شـد؛ و تحفه درویشــــی اش، به رسم کـهــنــــه نیستی، ظلمت و تیرگی ماند. ماهتابی و نیستی ما راست؛ و آفتــــابی و هستی، هستی بخش عالم افروز را. در خنکای این سـایـه سار، رخصت ماندن می طلبیم...
??????? ??