سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر سایه آفتاب

اشکم احرام طواف حرمت می بندد

گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست

بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی

طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست

عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار

مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست

 



[ پنج شنبه 93/9/27 ] [ 1:42 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

در ذهن بعضی از انسان های شایسته، این نیت خوب وجود دارد که: می خواهم رشد کنم تا دست مردم را بگیرم؛ اما درخت این گونه فکر نمی کند، ماهیت درخت در پی نور رفتن است. در صدد این هم نیست که دیر شده و باید زودتر ثمر بدهد؛ زیرا که مردم منتظرند، چنین نیست؛ او در پی نور است و در این سیر سازمانی رشد، به مقطعی می رسد که همه متوجه می شوید دارد ثمر می دهد و در بهره گرفتن از ثمره اش هم، هیچ کس را رد نمی کند، درخت چنین خصوصیتی دارد.

«مثل کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربها»1

این درخت هر لحظه در حال بهره رساندن است. خصیصه درخت این است که وقتی می خواهید از آن میوه بچینید، حتی نمی پرسد که تو دزدی، زارعی یا مالکی؟ که و چه هستی؟ اگر مدتی، اصلا از آن میوه نکَنید، خودش میوه را می دهد. (دقت کنید که چه می خواهم عرض کنم) آری، درخت این گونه است.

حالا این زینب (سلام الله علیها)2 در واقع تکثیر شده درخت پیامبر (ص) و زهرا (سلام الله علیها) و حاصل درخت امیرالمؤمنین (ع) است، در این صورت شما همه این تعبیرها و تمثیلات و حرف ها را در این وادی بیاورید و مجسم کنید.

بعضی بچه های کوچک هم که می خواهند از درختی میوه بکنند، به آن سنگ می زنند، چرا و به چه جرم و گناهی؟ جرمش این است که درخت است! جرمش این است که میوه دارد! جرمش این است که این ها می خواهند میوه اش را بکنند، ولی چون آن قدر دستشان کوتاه است که نمی توانند به طریق درست میوه آن را بکنند، سنگ پرانی می کنند. این هاست جرم درخت!

این را در گوشه ذهنتان داشته باشید، تا اگر روزی از شما پرسیدند که جرم این خانم چه بود که وقتی از معابر و خیابان های شام رد می شد، بعضی سنگ به سویش پرتاب می کردند؟! مگر با این مردم پیکار کرده بود یا کسی از آن ها را کشته بود؟ یا ناسزایی به آنان گفته بود؟ یا حق کسی را خورده بود که این گونه سنگش می زدند و آزارش می دادند و آتش به خیمه اش می زدند؟! اگر پاسخ لطیفی به این پرسش ها خواستید بدهید بگویید:

تو را تحمل امثال ما بباید کرد

که هیچ کس نزند بر درخت بی بر، سنگ


 تنها پیامبر زن- سید مجتبی حسینی- نشر تبارک- چاپ اول 1382

 



1- ابراهیم/ 24- 27: آیا ندیدی چگونه خداوند مثال می زند: کلمه طیبه مثل درخت طیبه است که ریشه و اصل آن ثابت است و شاخ و برگش در آسمان، هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می دهد و خدا مثال ها را برای مردم می زند تا تذکر یابند. مثل کلمه خبیثه (ناپاک) مثل درخت ناپاک است که در زیر زمین اصلی ثابت ندارد، خداوند مؤمنین را با قول ثابت (اعتقاد ثابت) در دنیا و آخرت تثبیت می کند و ستمکاران را  گمراه و سرگردان نموده و آنچه  را که مشیتش تعلق بگیرد انجام می دهد.

2- گفته می شود که یکی از معانی زینب ممکن است «زین أب» باشد؛ یعنی زینت پدر، و شاید هم واقعا همین باشدکه البته اگر به این معنی عنایت شده باشد، بسیار بجاست که این زینب، زینت پدر باشد؛ اما زینب در لغت، یعنی درخت معطر و زیبا، یعنی خداوند خواسته است که یک جهان بینی را در یک نام خلاصه کند و چنین نامی فقط شایسته این دختر باشد «کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء»

3- این سخنرانی در روز جمعه ششم شهریور 1377 در شهر شیراز انجام شده است.


[ سه شنبه 93/9/25 ] [ 4:48 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

البته هدف برگ های پشتش بود!

خوبه دیگه...!!!

درست شد بالاخره! :)) البته فکر کنم! :|

ایشون الان تنها خرمالوی خونه ما هستن!!!

چیه؟! حالا عکسش عکس نیست؛ دلیل نمیشه ما پز این یه دونه خرمالومونو ندیم که! دست ما کوتاهه؛ گنجشک هامون که الحمدلله پرواز یادشون نرفته! :((

این عکس هم صرفا جهت اطلاع اینجاست تا عبرتی باشه برای شماها! و برای این که بدونید تو این شهر بزرگ با این همه امکانات، همسایه از حال همسایه خبر نداره!!! ما اون یه دونه خرمالومونو با گنجشک ها سهیم شدیم؛ اما این ها...! آخه یکی نیست بگه خدا رو خوش میاد؟!! :((

 


پی نوشت:

1- مهندس جان! کلیه ایرادات ریزبینانه حضرتعالی را به چشم جان خریداریم!

2- سفارش جهت عکاسی هنری و غیر هنری مجالس پذیرفته می شود!

3- به یک عدد گنجشک صبور جهت فراهم کردن سوژه عکاسی نیازمندیم! (فوری)


[ شنبه 93/9/8 ] [ 2:2 صبح ] [ ماهتاب ] [ نظر ]

دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت

کی شود پیش قدم های تو اسپند شوم

 


[ شنبه 93/9/8 ] [ 1:44 صبح ] [ ماهتاب ] [ نظر ]
........

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

?????? ?????

ماهتاب «زیر سایه آفتاب» هست شـد؛ و تحفه درویشــــی اش، به رسم کـهــنــــه نیستی، ظلمت و تیرگی ماند. ماهتابی و نیستی ما راست؛ و آفتــــابی و هستی، هستی بخش عالم افروز را. در خنکای این سـایـه سار، رخصت ماندن می طلبیم...
??????? ??