سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر سایه آفتاب

عروسکی که به تن کرده با خودش مو نمیزنه! تپل و بامزه. هر وقت می بینمش ناخودآگاه یه لبخند مهمون ناخونده صورتم میشه! حتی با وجود این که عروسک پوشیده، مهربونی چشماشو میشه تو حرکت دستاش دید. دستاش رو با تمام وجود دور گردن بچه هایی می اندازه که با دهن باز و چشمای مشتاق بهش زل می زنن؛ و بعد رد لبخند رو می بینی که تا بناگوش بچه ها امتداد پیدا می کنه! بچه ها هم با همه هیجانی که از دیدن عروسک محبوبشون بهشون دست میده، گردنشونو تا جایی که می تونن به عقب خم می کنن تا بلکه بتونن صورتشو ببینن. چند قدمی این عروسک پر تکاپو می تونی مادرایی رو ببینی که دوربین به دست و لبخند بر لب منتظرن تا نوبت بچه شون بشه و با عروسک ما برا بچه شون خاطره سازی کنن!

مسیرم هر روز از جلوی این مغازه میگذره. بارها دیدمش. همیشه همینطوریه. تا حالا ندیدم با کسی حرف بزنه. اما مثل اینکه یه بخشی از یه پانتومیم رو برای همه بچه هایی که از جلوش رد می شن اجرا می کنه! یه دور دورشون می چرخه و دستاشون رو می گیره و ورجه وورجه می کنه. بعد میشینه کنارشون یا اگه خیلی کوچولو باشن بغلشون می کنه و باهاشون عکس می اندازه. می شناسمش.

یه بار ازش پرسیدم: «چرا با بچه ها حرف نمی زنی؟! بچه ها دوستت دارن. لا اقل وقتی بهت سلام می کنن جواب سلامشون رو بده.»

گفت: «براشون دست تکون می دم که! اگه حرف بزنم می ترسن!!!»

دیگه هیچ حرفی نداشتم بزنم. حدسم درست بود. مهربونی اش اجازه نمیداد رویای بچه ها رو خراب کنه!

حالا دیگه هر وقت از جلوش رد میشم لبخند روی صورتم به طرفة العینی محو میشه! هنوز هم بازارش سکه ست. همه بچه ها برای اینکه باهاش عکس بگیرن حاضرن مدت ها تو صف بمونن. نمی دونم چند تا از این بچه ها از اینکه جواب سلامشون یه بای بای تصویریه و صوتی پشت بندش نیست دلگیر می شن؛ اما حتما عروسک قصه ما برای تک تک سلام هایی که جواب نمیده غصه می خوره...

خوب که نگاه می کنم زیاد هم شبیه عروسکی که پوشیده نیست! چشمای بی روح و خندان عروسک هیچ شباهتی به چشمای پُر نور و غمبار سعید ندارن!


مردی به قامت یک عروسک




????????: لحظه ای درنگ باید...
[ شنبه 92/11/12 ] [ 3:19 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

?????? ?????

ماهتاب «زیر سایه آفتاب» هست شـد؛ و تحفه درویشــــی اش، به رسم کـهــنــــه نیستی، ظلمت و تیرگی ماند. ماهتابی و نیستی ما راست؛ و آفتــــابی و هستی، هستی بخش عالم افروز را. در خنکای این سـایـه سار، رخصت ماندن می طلبیم...
??????? ??