زیر سایه آفتاب |
با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم، آن گه گله کن مجنون شده ام؛ از بهر خدا، زآن زلف خوشت، یک سلسله کن سی پاره به کف در چله شدی سی پاره منم! ترک چله کن مجنون مرو، با غول مرو زنهار! سفر با قافله کن ای مطرب دل زآن نغمه خوش این مغز مرا پر مشغله کن ای زهره و مه زان شعله رو دو چشم مرا دو مشعله کن ای موسی جان، چوبان شده ای بر طور برو، ترک گَله کن! نعلین ز دو پا بیرون کن و رو در دشت طوی پا آبله کن! تکیه گه تو حق شد نه عصا انداز عصا! وآن را یله کن فرعون هوی چون شد حَیَوان در گردن او، رو زنگله کن مولوی [ چهارشنبه 93/12/13 ] [ 10:50 عصر ] [ ماهتاب ]
[ نظر ]
|
|
[ ????? : ????? ????? ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |