زیر سایه آفتاب |
همیشه هستی؛ هر لحظه، هر قدم، هر نفس... به فرخندگی وجود توست که هستیم؛ مولا جان! و ما فراموش نکرده ایم شرف جیره خواری مان را... و اذن حضوری که تو از پروردگار برایمان طلب کردی... این جا اما حکایت دیگری است... با تو ایم؛ هر لحظه، هر قدم، هر نفس... به امید دیدار توست که هستیم؛ مولا جان! به امید دیدار توست که هستند؛ مولا جان! ما را که به جمع عشاق راهی نیست؛ اما... چه حالی دارند حاجیانی که سرگردان در پی تو آواره هر کوی گشته اند؛ نه هوایی برای نفس کشیدن؛ که تو شایسته تری بر این نعمت... نه آب و نانی قوت راه؛ که غلام را هوس هم شانی با ارباب هرگز! نه جایی برای قدم گذاشتن؛ که شاید این جا وعده گاه قدوم نازنین توست با زمین.. و نه جایی برای نشستن؛ که شاید این زمین عزت یافته از وجود با برکت تو باشد... و نه حتی...! تو همین جایی... خوشا به حال عرفات! و بدا به حال حاجیان! امشب را چگونه «در کنار تو» و «بی تو» صبح خواهند کرد؟! اللهم عجل لولیک الفرج ????????: خنکای آفتاب... [ جمعه 93/7/11 ] [ 11:27 عصر ] [ ماهتاب ]
[ نظر ]
|
|
[ ????? : ????? ????? ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |